بهشتي زيبا براي طرفداران بازي‌هاي ماجرايي داستان عشق

 

پلتفرم: PC

ناشر: Deadalic / Lace Mamba

سازنده: Daedalic Entertainment

سبك: ماجرايي

امتياز: 5/8

بدون شك Deadalic براي بسياري از بازي‌كننده‌ها و بخصوص طرفداران سبك ماجرايي نام آشناست. شركتي كه علاوه بر ساخت بازي به انتشار آنها نيز مي‌پردازد و كارنامه‌‌ كاري بسيار درخشاني دارد. ماشين آريوم و بوتانيكولا، Gemini Rue و چندتا از بازي‌هاي Telltale Games از جمله بازي‌هايي است كه اين شركت ناشر آنها بوده است و شايد جالب باشد بدانيد دومين نسخه از عنوان تحسين‌شده‌‌ Torchlight نيز توسط همين شركت منتشر خواهد شد. به هر حال همان‌طور كه اشاره شد بازي‌هاي زيبايي نيز وجود دارد كه Daedalic در مقام سازنده آنها قرار داشته از جمله ادنا و هاروي، يك شروع تازه، چشم سياه: زنجيرهاي ساتيناف و همين ديپونيا كه موضوع بحث است. ديپونيا داستان عشق، دوست‌داشتن و از دست دادن است و تمام اينها در يك قالب كمدي زيبا روايت مي‌شود كه بهره‌مندي از سبك گرافيك زيبا و هنري از آن يك بهشت براي طرفداران سبك ماجرايي و بخصوص «اشاره و كليك» ساخته است. نقاشي‌ها و تصاوير دستي، داستان عشقي درگيركننده، معماهايي كه در عين به چالش كشيدن مغز، معقول و حل‌شدني است، نويسندگي و ديالوگ‌هاي كمدي و در نهايت صداپيشگي جذاب كاراكترها همگي از نكات مثبت ديپونيا به شمار مي‌رود و شايد پايان ناگهاني آن و زود تمام‌شدن اين تجربه‌‌ شيرين، عمده‌ترين نكته‌‌ منفي اين بازي ماجرايي باشد. در قلب ديپونيا يك داستان عشقي مي‌بينيم؛ قصه‌‌ پسري كه دختري را ملاقات كرده و يك دل نه صد دل عاشقش ‌شده است. اين پسر روفوس نام دارد و يك خيال‌پرداز واقعي است و نمونه بارز شخصي است كه مسير زندگي‌اش با شانس رقم مي‌خورد و روياهاي دور و دراز دارد، اما بارها به شكلي اسفناك در رسيدن به آنها ناكام مي‌ماند. در طرف ديگر دختر قصه‌‌ ما گُل (Goal) اصولا دست نيافتني است. ثروتمند ناز پرورده و لوس كه خوشبختانه از جذاب بودنش براي جنس مخالف، بي‌خبر است. در كنار اين ويژگي‌هاي شخصيتي، گُل يك تراشه در سرش دارد كه از راه دور كنترل مي‌شود. او در يك قصر معلق در آسمان زندگي مي‌كند و اين قدرت را دارد تمام سياره‌ها را بفرستد روي هوا! شايد فكر كنيد اين خيال پردازي و انحراف از داستان‌هاي عشقي به دور است، ولي راستش اتفاقا براي ديپونيا كاملا مناسب است كه به شكلي فراوان در تلاش است خود را يك كاميك مختصر و مفيد جلوه دهد تا داستان دو روح گمشده كه از هم دور افتاده‌اند. سراسر بازي كمدي است و با ديالوگ‌هاي طنز و كنايه‌آميزي كه دارد بيش از هر چيز بهترين بازي‌هاي «اشاره و كليك» لوكاس آرتز را به ياد مي‌آورد. براستي روفوس يك نسخه‌‌ خيلي مدرن شده از گايبراش ثريپوود بوده كه خود محور و طعنه‌آميز است و ظاهر ساده‌لوحانه‌اش چنان به وي شخصيت بخشيده كه يك ابرو بالابردن وي به تنهايي كافي است تا لبخند روي لبانتان بنشاند! مكانيك اشاره و كليك بازي آنقدر ساده است كه شما را تشويق مي‌كند روي هر چيزي كليك كنيد. بيشتر اشيايي كه در محيط مي‌بينيد به نوعي قابل تعامل است و مي‌توان تنها آنها را بررسي كرد يا آنها را برداشت و حتي با وسايل ديگر تركيب كرد. چيزي كه چنين جستجويي را تماما زيبا مي‌كند انيميشن‌هايي جذاب و دلرباست. جزئيات بسياري در انيميشن‌ها وجود دارد مثل ربات‌هاي كوچكي كه به آرامي در مناطقي از بازي در حال پرواز هستند. شايد يكي از معايب، همين جزئيات زياد است كه باعث مي‌شود؛ معمولا تشخيص اشيايي كه مي‌توان با آنها تعامل كرد كمي دشوار شود؛ زيرا ممكن است به اشتباه آنها را جزئي از پس زمينه قلمداد كنيد. با وجود اين‌كه زدن Space تمام اشياي تعامل‌پذير محيط را نشان مي‌دهد اما به شكلي عجيب اين ويژگي حياتي در تمام محيط‌هاي بازي در دسترس نيست. هر چيزي كه روفوس برمي‌دارد به كوله‌پشتي او اضافه مي‌شود و اين به معناي آن است اگر مي‌خواهيد براي حل يك معما مجبور نشويد دوباره به مكان‌هاي تكراري بازگرديد، بايد از قبل هر چه را كه مي‌توانيد جمع كنيد. با وجود تمام خوبي‌ها متاسفانه دقيقا در لحظه‌اي كه همه چيز تازه دارد گرم مي‌شود و انتظار داريد بازي بزرگ‌ترين گره‌هاي داستاني‌اش را باز كند، ناگهان ديپونيا تمام مي‌شود. هرچند اين صحنه نااميدكننده است، اما در واقع از موارد استثناي ديپونيا به شمار مي‌رود.





تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |